شهر زیبا حکایت نوجوانی ست که سعی می کند تا دوستش را از اعدام برهاند. اکبر به جرم قتل در کانون به سر می برده و با رسیدن به 18 سالگی به زندان بزرگسالان برده می شود تا زمان اعدامش فرا برسد. اعلا(بابک انصاری) از کانون خارج می شود تا با کمک خواهر اکبر(ترانه علی دوستی) رضایت شاکی (فرامرز قریبیان ) که اتفاقا خیلی هم اصرار به قصاص دارد و به هیچ صراطی مستقیم نیست بگیرد ولی مشکلی پیش می آید: قاتل مرد است و مقتول زن. برای اعدام قاتل باید نصف دیه او را پرداخت کرد ولی شاکی توان پرداخت این مبلغ را ندارد و ناچار به گرفتن دیه راضی می شود. اما خانواده قاتل هم استطاعت پرداخت دیه را ندارند. بنابراین شرطی گذاشته می شود .اعلا که حالا به فیروزه علاقه مند است باید با دختر بیمار ابوالقاسم ازدواج کند . نتیجه را در فیلم ندیدیم ، از بابک انصاری که در سالن بود هم پرسیدیم ولی جوابش این بود که هر پایانی می خواهید برایش بگذارید.
با دیدن رقص در غبار و شهر زیبا مشتاقانه منتظر فیلم بعدی اصغر فرهادی خواهم ماند.
یک توضیح هم درباره رسم عاشق کشی بدهم. رسم عاشق کشی ربطی به هیچ عاشقی ندارد و در واقع رسمیست در بین قاچاقچیان چوب (اگر از فیلم درست فهمیده باشم) برای کشتن : هر نفر یک ضربه چاقو می زند .
راستش با کلی امید و آرزو رفتیم برای دیدن هم نفس. نه اینکه انتظار داشته باشم شق القمر باشد یا یک فیلم درجه یک ولی خوب فیلم های فخیم زاده معمولا خوش ساخت هستند. داستان فیلم در مورد مردی(مهدی فخیم زاده)ست که مشکل روانی دارد و چند سالی هم در تیمارستان بوده و حالا تصادفا با خانمی(رویا نونهالی)آشنا میشود که از همسرش جدا شده و با دو بچه اش زندگی می کند . بهروز از خانواده برادرش جدا میشود و با شیرین ازدواج می کند. برادر که نگران حال بهروز هست عکسش رو بعنوان گمشده ای که بیماری روانی هم دارد به روزنامه میدهد . حالا اطرافیان که عکس بهروز را در روزنامه دیده اند بدون اینکه از جانب او به مشکلی برخورده باشند شروع می کنند به ازار و اذیت. در همین زمان بهروز از طریق شوهر سابق شیرین متوجه میشود که همسرش هم یک بیمار روانی ست که در بیمارستان هم بستری شده است. شیرین کارش را از دست می دهد و به دلیل مشکلات و فشارها بیماریش دوباره بر میگردد و ناچار به بیمارستان روانی برده می شود.شوهر سابقش هم برای گرفتن بچه ها اقدام می کند و به منظورش هم میرسد.
تا اینجا همه چیز بعنوان یک فیلم ، خوب است . اما فصل بعدی که رفتن داوطلبانه بهروز به بیمارستان و تلاش های خانم دکتر(مریلا زارعی ) برای نجات زندگی آنهاست، بسیار کند و نسبت به نیمه قبلی دارای افت زیادی است. دیوانه هایی که همه حرفهای عاقلانه می زنند و خانم دکتری که سعی دارد تا اطرافیان بهروز و شیرین را متقاعد کند که درباره آنها دچار اشتباه شده اند و به تماشاچی فیلم هم تذکر دهد که دید اکثر مردم نسبت به بیماران روانی اشتباه است . تاکید بر اینکه همه ما دچار رفتارهای نابهنجاری هستیم و کارهای غیر منطقی زیادی انجام می دهیم. با حرف فیلم تا حد زیادی موافقم و فکر می کنم اگر نیمه دوم هم مانند نیمه اول بود فیلمی خوبی می دیدیم.