پایان... برای همیشه

المیرا گفته چرا آپدیت نمی کنم؟

واقعیت اینه که یک وبلاگ دیگه برای خودم راه انداختم. البته آنجا هم خیلی نمی نویسم ولی اینجا رو دیگه دوست ندارم!

خیالتون راحت باشه این دفعه دیگه برنمی گردم. مرغ کوکو بودن موقوف!

پایان انسان مه آلود .

نظرات 37 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:27 ق.ظ

ok

[ بدون نام ] یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:32 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

ااا چرا؟

گندمین یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:30 ب.ظ http://gandomin.com

ارادهء آدما دست خودشونه ... از برگشتنت خوش حال شده بودیم اما

مرتضی دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:08 ق.ظ http://www.frompersia.com

سلامایی که من می رسونم به دستت می رسه؟

نه!!! از چه کانالی؟

گندمین سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:57 ب.ظ http://gandomin.com

آدرس وبلاگت رو نمی دی دیگه ؟!....

نه ولی بهتون سر می زنم.

سجاد چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:31 ب.ظ http://paknevis.com/weblog

سلام. از دیدن وبلاگ جدید شما خوشحال می شم :)

م ر ی م پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:24 ق.ظ http://shodan.blogsky.com

تازه دوباره پیدات کرده بودم...!!

آرتا جمعه 4 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:07 ق.ظ http://darkness.blogsky.com

ااااااااا. آخه چرا):

امیر مسعود جمعه 4 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:59 ب.ظ http://amirmassoud.blogsky.com

قابل تعمق بود!!! البته خوب مه آلود بودن انسان خودش مورد داشته بید ولی پایان زیاد مورد نداشته بید!!!

المیرا سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:08 ق.ظ

یه شعر قشنگی داشتم دیشب می خوندم توی یکی از کتابای خلیل جبران. اینقدر دلم خواست برات بنویسم... مست شده بودم. شایدم برات بنویسم. برای تو خطرناک نیست ادبیات. برای من خطرناکه باید هشیار باشم. یهو دیدی یه روز چنان باورم شد که رفتم توی یه شعری و دیگه هیچ وقت برنگشتم..
اصرار نمی کنم بگی کجا می نویسی. شاید دفتر مه الوده بودن تو بسته شده ..فصل دیگه ای آغاز شده.

[ بدون نام ] چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:46 ق.ظ

ای مه، خواهرم،‌ ای مه!
اینک با تو یگانه ام، دیگر یک من نیستم.
دیوارها فرو ریخته اند
و زنجیرها گسسته اند؛
به سویت بر می خیزم همچون مه
و تا روز دوم زندگی با هم روی دریا شناور خوایم بود
تا روزی که سپیده دمان تو را چون شبنمی بر باغی بنشاند
و مرا چون کودکی در آغوش مادری.

جبران خلیل جبران

بدون امضا چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:30 ق.ظ

حداقل بگو کجا می نویسی که بخونم آخه دلم تنگ می شه برای انسان مه آلود

گندمین پنج‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:57 ب.ظ http://gandomin.com

هستی نیستی هستی نیستی ..... نیستی!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:30 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

آغاز فصل سرد.

گندمین دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 05:38 ب.ظ http://gandomin.com

نامردیه لینگ جدیدت رو ندی!D:

بدون امضا پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:00 ق.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

دلتنگ انسان مه آلود

[ بدون نام ] یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:38 ق.ظ

بای سیکل!
D:

سینا سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 04:20 ب.ظ

من با اخوی متوافقم دوست من.

گندمین سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 05:56 ب.ظ http://gandomin.com

برای عرض سلام ...

بدون امضا چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 07:04 ب.ظ

مرسی از اینکه هنوز به یادمی . منم فراموشت نمی کنم خانوم .

بدون امضا جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:28 ب.ظ

سلام .

گندمین پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:00 ب.ظ http://gandomin.com

داشتم فکر می کردم هممون مرغ کو کو ایم ...

بدون امضا یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:53 ب.ظ

نمی خوای بنویسی؟

کوروش دوشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:27 ب.ظ http://www.bashgah.pib.ir

با درود فراوان بر شما هم میهنان
همه ما فرزندان ایران زمین گرفتار دیو پلیدی و سیاهی هستیم و این دیو چیزی نیست جز خود خواهی و خود پرستی و دور شدن از اندیشه های راستین ایرانی
برادر و خواهر هم میهن هم دردیم اما شما برای پوشاندن درد چکامه می سرایی یا درد دلهایت را می نویسی
اما باشگاه اندیشه ایرانی برای درمان این درد می اندیشد.
پس برای ساختن دوباره خود و میهن به ما بپیوندید

! یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:26 ق.ظ http://rumaniano.blogfa.com/

W4cCk445q

مریم جمعه 11 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:07 ب.ظ http://lahzeh.blogsky.com

همین جوری دلم تنگ شده یهو!!!

سین پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:24 ب.ظ http://sinbe.com

کاش الآنکه وبلاگت رو باز کردم همون صفحهء روشن بارنگ های بنفش رو می دیدم
دلم تنگ شده

سین یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:58 ب.ظ http://sinbe.com

خوبه
امیدوار شدم به برگشتنت

سین شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:50 ق.ظ http://sinbe.com

فکر می کردم گفتم که گندمینم !
ممنون

المیرا سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:49 ب.ظ

چقدر تو کامنت می ذاری تو دوست دارم. یاد قدیما می افتم..
:-)
قالب آماده بلاگره. بلاگر پروفشنال شده!
;-)

بدون امضا پنج‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:47 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

هی کجایی؟

المیرا یکشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:37 ب.ظ http://foursteps.blogspot.com

چی کار دارن بیچاره ها تو حال خودشونن :p فهمیدی جمعه تولد مارسل پروست بود؟ روح خودش فکر کنم تشویق کرد که کتابشو بخری ;-)

م.بهتاش یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:06 ق.ظ http://sunset.blogsky.com

خاطرات وبلاگیم شدن مثه سیاه چاله! البته سیاه نیستنا!
این کامنت رو بعد از رفتن تو آرشیو پنج سال پیش و خوندن کامنتهام گذاشتم، ثبت شود در تاریخ!!

المیرا یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:26 ب.ظ

فروردین هشتاد و دو.....
الان هشتاد و هشت داره تموم می شه
چه عمری گذشت دوست جان

یار غار دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:13 ب.ظ

یعنی ما الان هفت ساله دوست می باشیم! :-) ولی من از اولش همین احساس رو داشتم که انگار خیلی وقته با هم دوستیم.

علیرضا قاسمیان خمسه دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:29 ب.ظ

اینجاست یعنی وبلاگ دختری که میفهمه چقدر خوبه کیشلوفسکی؟ :)
کاش نمیدیدم که خداحافظی کردی از اینجا ... بیزارم از خداحافظی ... خودم ولی یه روزی تو " نثر خیس " نوشتم : گاهی فقط باید رفت ...
زندگیه دیگه ... آدم ناچاره مدام کارایی رو انجام بده که دوست نداره ...
التماس برای خداحافظ نگفتن دیگرانم فایده ای نداره ...
یه روزی نوشتم :
نگو خداحافظ
بگذار پیش تو بمانم
خدا سرش
شلوغ تر از آن است
که حافظ من باشد ...
ولی خب اونم گفت خداحافظ ... 636382272636 نفر دیگه ام گفتن و خواهند گفت ...

علیرضا قاسمیان خمسه دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:31 ب.ظ

این کامنت تو متروی تهران کرج نوشته شد ... :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد